یه خاطره ی باهال

سلام دوستای گلمممممم.ببخشید اگه این دفعه نظراتتون دیر تایید شد.آخه رفته بودیم مسافرت.خب اگه میخواین خاطرشو براتون مینویسم:                        


چهارشنبه بود.ما خونمون بودیم که مامان بزرگم زنگ زد و گفت:عموم اینا دارن میان اینجا(خونه ی مامان بزرگم).شماهم بیاین.ما هم قرار شد عصر راه بیفتیم.عصر شد راه افتادیم حدودا دوساعت راه بود.ساعت هفت رسیدیم.دیدیم عموم اینا رسیدن.یه کم سلام احوال پرسی کردیم بعدش سفره افطار رو چیدیم .منم که از گشنگی تلف میشدم.بالاخره اذان داد و من اول از همه دعامو خوندم و شروع کردم به خوردن.بعدشم طبق معمول سریال ها..جراحت رو دیدیم و بعد مامانم زنگ زد به داییم اینا که اگه خونه باشن بریم دیدنشون.خونه بودن.ما هم حاضر شدیم و رفتیم.ملکوت رو اونجا دیدیم.و یه کم بازی کردیم و حرف زدیم.بعد برگشتیم خونه ی مامان بزرگم.بعد من هی میخواستم بخوابم میدیدم همه بیدارن دلم نمیومد.بالاخره این تلویزیون خاموش شد و ما رفتیم تو اتاق بخوابیم.خوابیدیم و صبح بیدار شدیم.البته من ساعت ۱۲ اومدم دیدم بحث مهمون و مهمون رفتن و ایناس.از مامانم پرسیدم قضیه چیه؟گفت عمه جون میخواد مارو شام دعوت کنه.بعد همینطور همگی داشتیم حرف میزدیم انقدر غرق حرف زدن شدیم که دیدیم ساعت۳و نیمه ظهره...بعدش یه کم تلویزیون دیدیم بعد بزرگترا خوابیدن و ماهم رفتیم اتاق برای بازی.خلاصه ساعت۶شد.مامانمو بیدار کردم.آخه قرار بود بریم خونه ی یکی از اقوام.حاضر شدیم و رفتیم.منم خیییییییییییلی ذوق کرده بودم.آخه اینا بچه کوچیک داشتن.منم که عاااااااااااااشق بچه کوچولو.رفتیم اونجا.دیدم علاوه بر او یچه یکی از فامیلا هم اونجاست.یکیشون یه کم میوتنست بایسته ولی اون یکی چهار دستو پا راه میرفت.اسم بزرگتره سنا و اون یکی فراز.کلی باهاشون بازی کردم بعدش اومدیم خونه ی عمه ام اینا واسه افتار.اولش حوصله ام سررفت.رفتم یه کم قدم زدم.یه ربع مونده به اذان برگشتم.افتار کردیم و بعد تا شب گپ زدیم.بعد میخواستیم برگردیم که عمه ام نذاشت.گفت همین جا احیا نگه دارید.ماهم قران و اینا نیاورده بودیم بالاخره برگشتیم خونه.اول نماز و اینا رو خوندیم.بعد اومدیم حال.از راست به چپ:خواهرمزن عموممامانمخودمبابامعمومپسرعمومپسرعمه ام ی کوچیکممامان بزرگم(حال میکنی؟) نشستیم از تلویزیون جوشن کبیر بخونیم.از ساعت۱۲شروع کرد تاساعت ۱ونیم.تموم شد بعدش هممون رفتیم بخوابیم به جز مامانم و زن عموم که داشتن قرآن میخوندن.خوابیدم وسحری بیدار شدیم.اونم خوردیم و با عموم اینا راه افتادیم به سمت خونه مون.الان رسیدم و دارم براتون خاطره مینویسم.بااااااااااااااای                    
نظرات 19 + ارسال نظر
مهدیس جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ق.ظ http://www.mahdisakbarzadeh.blogfa.com

سلام عزیزمممممممممممممم خوبی؟
اشالا که حسابی بهت خوش گذشته
اتفاقا ما از چهارشنبه تا حالا اینترنتمون قطع بود منم ناراحت بودم که نمی تونستم بیام اما خب حالا تو هم که نبودی
موفق باشی
خاطرتم واقعا قشنگ بود

سلام گلمممممممممم.مرسی خوبم.تو هم موفق باشی عزیز دلم. مر30

مهدیس جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ http://www.mahdisakbarzadeh.blogfa.com

لینکت کردم عزیزم

باشه گلم.مرسی.من قبلا لینکیده بودمت.

parna joon جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:04 ب.ظ

سلام سما جون وبت خیلی عالیه.معلومه که حسابی بهت خوش گذشته.

سلام پرنا جوووووووووووووووون.مر30 اومدی.آره خیلی خوش گذشت

انیشتین سمپاد جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:27 ب.ظ http://www.sage.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
چه طوری ؟
میگم تا اونجا که من یادم میاد تو فامیل بچه کوچیک به اسم سنا و فراز ندازیم !
اینا کین اعتراف کن
بعدشم اینکه ببخشید نزدیکای ساعت ۶ دوستم زنگ زد گفت بیا برا مسابقات تمرین کنیم منم هم رفتم به هر حال ببخشید
بعدم اینکه این جا اذان شد من میرم افطار کنم بیام
فعلا خدافظ عزیزم

سلام گلم خوبی؟سنا دختر صغرا خانم و فراز هم پسر داداش صغرا خانم هست.فک کنم نفهمیدی نه؟منم خودم زیاد نمیشناسمشون ولی اونا منو خیلی دوست داشتن. اتفاقا بامادر رفته بودیم.عزیزم این چه حرفیه؟کاره دیگه پیش میاد.راس میگی؟خوش به حالت اینجا یه ساعت مونده تا اذان.دارم از گشنگی تلف میشم.خدافظظظظ...

نفیسه جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ب.ظ http://Amoo-behtarin.blogfa.com

خاطره ی قشنگی بود گلم
من هم زندگینامه ی شاهرخ رو حفظم به بیوگرافیش نیازی نیست اگه بیوگرافیشو میخوای بیا پیش خودم

سلام مرسی.عزیزم منم حفظم.ولی خب بچه ها خواستن.چندتا عکس جدیدم ازش پیدا کردم که به همراه بیوگرافیش تو وبلاگ قرار میدم.فعلا

دلارام جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ب.ظ

سلام عزیز دلم
خاطره ی قشنگی بود منم تازه از شهرستان برگشتیم
دیدم توهم اپیدی
دوباره بیا پیشم............

سلام گلم.خوبی؟مرسی.باشه.حتما میام

parnia جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 ب.ظ http://sarzamine-shoma.blogfa.com

با سلام . سرزمین نوجوانان با موضوعی جدید و جالب آپ شد . تشریف بیاورید .
منتظر دیدن نظرات زیبای شما هستیم .
با تشکر (مدیریت سرزمین نوجوانان ) [گل]

سلام.چشم.سر میزنم.

شیوا صرامی جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ب.ظ http://amoojoon1352.blogfa.com

به نام خدای مهربون
سلام عزیزم... خوبی؟
ممنون از اینکه به وبم سر زدی...وب تو هم خیلی خوشگلهههههههههه...
موفق باشی....یاحق

سلام شیوا جونم.مرسی.تو خوبی؟خواهش میکنم.بازم بیا.باااااااااااااای

انیشتین سمپاد شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ق.ظ http://www.sage.blogsky.com

سلام
تازه فهمیدم کیا رو میگی
خب دیگه کاری داشتی بخبر
خدافظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظ

سلام.پس فهمیدی.کار که چه عرض کنم همونایی که گفتم.خودافیظظظظظظظظظ

مهدیس شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ http://www.mahdisakbarzadeh.blogfa.com

سلام عزیزم خوبی؟
چه خبر؟

سلام گلم.مرسی خوبم.خیلی خوشحالم آخه امروز کتابا و دفترا کلی خرت وپرت واسه مدرسه ام گرفتم.هورااااااااا

مهدیس شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ب.ظ http://www.mahdisakbarzadeh.blogfa.com

منم چیزامو گرفتم
سما جان قالب وبلاگمو عوض کردم
لطفا صادقانه نظرتو بگو
منتظرم

باشه.الان میام و نظرمو میگم.

نفیسه شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ب.ظ http://Amoo-behtarin.blogfa.com

سلام آجی جونم من آپم...[قلب]

سلام آجی.اومدمممممممممممممممممممممم...

parna joon شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:53 ب.ظ

سلام سما جون.چه خبر ؟کی بیوگرافی شاهرخ استخری رو میزاری؟نظرای جوکاتم خوندم!!!!!

[سلام عزیزم.چه عجب؟به احتمال زیاد فردا میذارم عزیز دلم.باشه.مال ماه ها رو هم بخون.اونجا هم هست.

مهدیس شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ب.ظ http://www.mahdisakbarzadeh.blogfa.com

سلا عزیزدلم
آپممممممممممممممممممممم
آپممممممممممممممممممممممم
آپممممممممممممممممممممممممم
منتظرتم

سلام گلم.اومددددددددددم.

پگاه یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.doostema.blogfa.com

سلام وبلاگت عالیه
راستی بیا تو وبم وجواب نظرت را بخون گلم
اگه دوست داری منو با اسم "بازیگران"لینک کن وبعد بگو با چه اسمی لینکت کنم
بای بای

سلام عزیزم مرسی.باشه الان میام.حتما عزیزم.من لینکیدمت.تو هم منو با اسم قوی سفید بلینک

پگاه یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.doostema.blogfa.com

سلام عزیزم لینکت کردم،لینکم کردی ؟

سلام گلم.مرسییییییییی.آره.لینکیدمت(به اسم بازیگران)

احسان دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ب.ظ

لطفا در مورد اوتار راهنمایی کنید.

کردم که؟!!

صبا سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام عزیزم خوبیییییییییییی؟حالا مسافرت کجا رفته بودین؟امیدوارم خوش گذشته باشه خداحافظ (البته فعلا)

سلام گلم.مرسییییییییییی.. رفته بودیم آذربایجان غربی.چون خونه ی مامان بزرگام اونجاس.مرسیییییییییی عزیز دلم.فعلا...

stephen hawking سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ب.ظ

راهنمایی نکردین؟؟؟؟؟

من از این عکسا بدم میاد نفرت دارم...

اگه منظورتون آواتاره من که راهنمایی کردم؟از کدوم عکسا؟از همین که گذاشتین؟منظورتون اینه: چرا؟ مگه چشونه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد